دوشنبه ۶ دی ۱۳۹۵ - ۱۴:۵۲
۰ نفر

همشهری دو - محمدرضا حیدری: اجلاس سراسری نماز فرصتی برای تجلیل از کسانی بود که برای به‌پا‌داشتن مهم‌ترین اصل دین تلاش می‌کنند؛ کسانی که با تشویق مردم به نماز، زندگی آنها را متحول کرده و دل‌ها را به ریسمان خدا گره می‌زنند.

حجت‌الاسلام حسین اقبالی

حجت‌الاسلام حسين اقبالي يكي از كساني است كه با‌ ترويج فرهنگ نماز تلاش كرده زندگي كساني را كه به تباهي كشيده شده است نجات دهد؛ كساني كه با افتادن در دام اعتياد از خانواده و جامعه طرد شده و كارتن‌خواب شده بودند. نماز و چنگ زدن به ريسمان الهي حلقه مفقوده زندگي اين افراد است و نماز پل ارتباطي ‌كه آنها را از سياهي به روشنايي ‌رساند. اين طلبه جوان با شناسايي و هدايت افراد آسيب‌ديده (كارتن‌خواب‌ها، معتادان و...) به سوي نماز و تعاليم ديني و بهبود و بازگشت آنها به مسير زندگي طبيعي با الهام از معنويت و آموزه‌هاي ديني توانسته زندگي دوباره‌اي را براي اين افراد آسيب‌ديده رقم بزند. او معتقد است نماز مي‌تواند انسان را از همه معضلات اجتماعي نجات بدهد. او از تلاش‌هايي كه براي نجات معتادان از طريق نماز انجام داده است مي‌گويد.

  • يك رسالت بزرگ

«فعاليت من در مركز بهاران(مركز توانمند سازي آسيب‌ديدگان اجتماعي شهرداري تهران) از ۱۷مردادماه سال گذشته آغاز شد؛ روزي كه به نام خبرنگار بود و من هم به اين باور رسيده بودم كه رسالت بزرگي بر دوش دارم و بايد كساني را كه به‌خاطر افتادن در دام اعتياد از خدا و ائمه‌اطهار(ع) دور شده بودند دوباره به ريسمان الهي بازگردانم.

قبل از اينكه وارد مجموعه شهرداري شوم در مركز فرهنگي سپاه مشغول فعاليت بودم و آشنايي‌ام با يكي از روحانيون در مدرسه عالي شهيد مطهري مسير زندگي‌ام را تغيير داد. از طريق يكي از دوستانم با اين روحاني آشنا شدم. او مي‌گفت در منطقه ۲ كه وسعتي به اندازه استان همدان دارد فعاليت مي‌كند. ابتدا تصور كردم او در منطقه‌اي در همدان كار مي‌كند اما با توضيحاتي كه داد متوجه شدم كه در شهرداري منطقه۲ تهران فعاليت مي‌كند. او پيشنهاد داد با توجه به نبود امام جماعت در ناحيه ۵ منطقه ۲ شهرداري به آنجا بروم. به اين‌ترتيب وارد مجموعه شهرداري شدم. مدتي بعد محمد حامدپور، مسئول اقامه نماز مركز فعاليت‌هاي ديني شهرداري به من پيشنهاد داد تا به‌عنوان امام‌جماعت و كارشناس مذهبي به مجموعه بهاران بروم. تا به آن روز اطلاعاتي از مجموعه بهاران و فعاليت‌هايي كه در آنجا انجام مي‌گرفت نداشتم.

هيچ‌گاه نخستين روزي كه وارد اين مركز شدم را فراموش نمي‌كنم؛ ساختمان بسيار شيك و زيبايي بود. همه كساني كه در آنجا بودند لباس متحدالشكل داشتند و از چهره‌ها مشخص بود كه سال‌هاي سياهي را پشت سر گذاشته‌اند و در دام اعتياد گرفتار بوده‌اند. آنها در مرحله سم‌زدايي بودند و درد و خماري در چهره آنها موج مي‌زد. متأسفانه كساني كه اعتياد به مواد‌مخدر دارند و كارتن‌خواب مي‌شوند بوي نامطبوعي پيدا مي‌كنند و آن روز وقتي وارد نمازخانه شدم اين بوي نامطبوع مرا به‌شدت آزار داد ولي با وجود اين، نماز جماعت را برگزار كردم و 2 روز بعد از آن به اين مركز نرفتم. در اين مدت با خودم خلوت كردم و به اين موضوع فكر كردم كه اگر حضور من در اين مركز باعث شود چند معتاد دوباره به زندگي الهي بازگردند چرا نبايد در جمع آنها باشم. مي‌دانستم خدا تنها اميد آنها براي بازگشت دوباره به زندگي است. دوباره به آنجا بازگشتم و هر روز نماز ظهر و عصر و غروب‌ها نيز نماز مغرب و عشا را به جماعت در آنجا برگزار كردم و هر روز به تعداد كساني كه در نماز جماعت شركت مي‌كردند افزوده مي‌شد.»

  • دغدغه معضلات اجتماعي

يكي از دغدغه‌هاي اصلي مقام‌معظم رهبري در بحث معضلات اجتماعي اعتياد و مواد‌مخدر است و ايشان هميشه تأكيد داشتند كه اگر بحث مواد‌مخدر و اعتياد در جامعه ريشه‌كن شود آسيب‌هاي اجتماعي ديگر نيز درمان خواهد شد. اين دغدغه باعث شد تا شهرداري تهران به‌عنوان يكي از متوليان اصلي پايتخت دست به‌كار شود و محمدباقر قاليباف، شهردار تهران نيز در جلسات مختلف بر رفع دغدغه مقام‌معظم رهبري در اين زمينه تأكيد كردند. راه‌اندازي مجتمع حرفه‌آموزي و كارآموزي بهاران كه تا چندي قبل به‌عنوان مجموعه بهاران شناخته مي‌شد يكي از بهترين و مهم‌ترين كارهايي بود كه در اين زمينه انجام شد و منطقه ۹ شهرداري تهران به‌عنوان پايلوت براي شروع اين كار و راه‌اندازي اين مركز انتخاب شد. اين طرح پس از مطالعات لازم و فراهم شدن مقدمات سرانجام از بهمن‌ماه سال ۹۳ در منطقه ۹ به اجرا درآمد.

حجت‌الاسلام حسين اقبالي با تشريح كارهايي كه در اين مركز براي نجات معتادان كارتن‌خواب و بازگشت دوباره آنها به زندگي انجام مي‌گيرد، مي‌گويد: «در اين مركز معتادان كارتن‌خواب پس از سم‌زدايي و ‌ترك اعتياد مشغول آموختن حرفه‌هايي چون خياطي، كفش‌دوزي، كيف‌دوزي و... مي‌شوند و پس از آموختن حرفه در مراكز كارآفريني جذب و به اين‌ترتيب مشغول كار مي‌شوند.

ايام محرم سال گذشته وقتي شهردار تهران سرزده براي بازديد از مركز بهاران به اين منطقه آمدند، از كارهايي كه در اين مركز براي بازگرداندن معتادان و كارتن‌خواب‌ها به آغوش خانواده انجام گرفته ابراز رضايت كردند و در بازديد شهرداران همه مناطق دستور دادند تا در هر منطقه 2مجتمع حرفه‌آموزي و كارآموزي براي مردان و زنان معتاد كارتن‌خواب احداث شود. در مركز بهاران منطقه ۹ كه شروع كار بود پس از جمع‌آوري معتادان در منطقه هرندي همگي به خاور شهر منتقل و در آنجا سم زدايي شدند. پس از سم‌زدايي هركدام از آنها كه تمايل داشتند با اختيار خودشان براي آموختن حرفه به مركز بهاران در منطقه ۹ اعزام شدند و خوشبختانه با تلاش‌هايي كه از سوي شهرداري اين منطقه و همچنين رئيس خدمات اجتماعي شهرداري منطقه ۹ صورت گرفت بسياري از اين كارتن‌خواب‌ها بعد از آموختن حرفه توسط مددكارهاي اين مركز به خانواده‌هايشان وصل شده و به آغوش آنها بازگشتند.»

حجت‌الاسلام اقبالي از سرگذشت كساني مي‌گويد كه با وجود داشتن زندگي خوب به دام اعتياد افتاده و همه‌‌چيز را از دست داده‌اند؛ « در اين مركز دفتر زندگي كساني مقابل من ورق خورد كه روزگاري براي خودشان شخصيت و كار مهمي داشتند. در اين مركز تكنيسين هواپيماي جنگي براي ‌ترك اعتياد پذيرش شده بود. اين مرد، تكنيسين توانمندي بود اما اعتياد او را به مرحله‌اي رسانده بود كه از خانواده و جامعه طرد شده بود. همچنين شخصي كه قبلا در بازار براي خود حجره‌اي داشت و كاسبي مي‌كرد اما اعتياد او را به نقطه صفر رسانده بود؛ تاجر فرشي كه سال‌ها در آلمان زندگي كرده بود و در اين مدت نيز هيچ‌گاه لب به مشروبات الكلي يا مواد‌مخدر نزده بود اما وقتي به ايران بازگشت شرايط براي او به‌گونه‌اي رقم خورد كه به دام اعتياد افتاد و همه زندگي‌اش را باخت. اينها تنها گوشه‌اي از سرگذشت كساني بود كه براي‌ترك اعتياد و حرفه‌آموزي به اين مركز مي‌آمدند و پس از اينكه از طريق نماز به خدا وصل مي‌شدند خودشان را پيدا مي‌كردند.

در اين مركز وقتي معتادان كارتن‌خواب با‌ترك اعتياد و آموختن حرفه براي وصل دوباره به خانواده آماده مي‌شوند روانشناس و مددكار مركز با خانواده‌هاي آنها صحبت كرده و آنها را به آغوش خانواده‌هايشان بازمي‌گردانند. اين افراد پس از آموختن حرفه به واحدهاي كارآفرين معرفي مي‌شوند؛ واحدهاي كارآفريني درصورتي كه از اين افراد استفاده كنند براي هر نفر از آنها مي‌توانند مبلغ ۵ تا ۱۰ميليون تومان وام باسود بسيار كم بگيرند.

سرنوشت براي كساني كه در دام شوم اعتياد گرفتار مي‌شوند به يك شكل رقم نمي‌خورد. كساني كه سرشت پاكي دارند دوباره به زندگي بازمي‌گردند اما كساني نيز هستند كه توان خارج شدن از اين منجلاب را ندارند. يكي از اين افراد شخصي به نام مجيد، معروف به مجيد قصاب بود؛ كسي كه با ايجاد رعب و وحشت اقدام به بستن خيابان مي‌كرد و با قداره‌كشي‌ ترس به دل همه مي‌انداخت. اين مرد وقتي معتاد شد به‌دليل مصرف زياد مواد‌مخدر شيشه، روح و روانش تسخير شده بود و سرانجام نيز در بيمارستان رواني بستري شد.

يكي ‌ از كساني كه توانست با ارتباط گرفتن از طريق نماز از تباهي نجات پيدا كند مرد جواني بود كه سرگذشت عجيبي داشت؛ اين مرد نيمي از بيني‌اش را از دست داده بود و يكي از اشرار جنوب كشور بود كه با تهديد اسلحه شرارت مي‌كرد. او عاشق دختر خانواده‌اي در كرمانشاه بود اما پدر دختر مخالفت مي‌كرد. اين مرد با دزديدن دختر موردعلاقه‌اش با او ازدواج كرده و در منطقه پاكدشت زندگي مي‌كرد. علاقه زيادي به همسرش و 2 پسرش داشت اما اعتياد باعث شد تا از خانواده طرد شود و شخصي كه تا ديروز با رعب و وحشت براي خودش اسم و رسمي به پا كرده بود آواره خيابان‌ و كارتن‌خواب شده بود. اين مرد وقتي وارد وادي نماز شد حقيقت اين آيه براي او نمايان شد: الابذكر‌الله تطمئن القلوب. هر روز در نماز جماعت شركت مي‌كرد و بسيار سر به زير و آرام شده‌بود. تنها نگراني‌اش اين بود كه خانواده او را نپذيرند و همسرش از او جدا شود. خوشبختانه با تلاش مددكاران مركز بهاران او دوباره به آغوش خانواده بازگشت. اگر اميد واقعي به يك معتاد بدهيم اين اميد تبديل به خانه او مي‌شود و او با اين اميد خانه‌اش را دوباره مي‌سازد و در اصطلاح مهندسي اين اميد،زيرساخت خانه او است. در كلام معصومين و قرآن نكاتي وجود دارد كه صدها برابر بهتر از مباحثي است كه روانشناسان مطرح مي‌كند و با توجه به سرشت پاكي كه خدا در همه ما نهاده است به راحتي اين كلام‌هاي راهگشا را مي‌پذيريم. متأسفانه روانشناسان تزهاي غربي را مطرح مي‌كنند درحالي‌كه با استفاده از تعاليم قرآن و اهل‌بيت مي‌توانيم جامعه را به درستي هدايت كنيم. اما صادق(ع) مي‌فرمايند: نجات يك فرد، نجات يك جامعه است و امام خميني‌(ره) هم براساس كلام ائمه‌معصومين(ع) فرمودند: نجات معتاد نجات يك فرد نيست، نجات اسلام است.»

  • خانواده و زخم‌كاري اعتياد

حجت‌الاسلام اقبالي با اشاره به نقش مهم خانواده در پيشگيري از بازگشت يك معتاد نجات يافته به دام اعتياد، توصيه‌هايي به خانواده‌ها مي‌كند. او مي‌گويد: «يك سال و نيم در بحث اعتياد تحقيق و كار كردم و با استفاده از تجربه‌ كساني كه سال‌ها گرفتار اعتياد بودند با اين معضل خانمانسوز و همچنين انواع مواد‌مخدر و بلايي كه هر كدام از آنها بر سر شخص معتاد مي‌آورد آشنا شدم. يكي از مهم‌ترين عواملي كه باعث لغزش دوباره معتاد و بازگشت دوباره او به دام اعتياد مي‌شود حمايت‌هاي كاذب خانواده است. بارها به خانواده معتادان تأكيد كرده‌ام كه حمايت واقعي زماني است كه فرد معتاد اعتياد خود را ‌ترك كرده و با آموختن حرفه، آماده بازگشت به خانواده است و در اين زمان خانواده بايد او را تشويق كند تا گذشته تاريك خود را فراموش كند. كساني كه در دام اعتياد گرفتار مي‌شوند و با تلاش زياد آن را ‌ترك مي‌كنند نبايد تحت حمايت‌هاي كاذب خانواده قرار گيرند. در اين ميان مادران نقش مهم و اساسي دارند. نبايد پول زيادي در اختيار فرزندشان قرار دهند زيرا فردي كه قبلا معتاد بوده هزينه زيادي ندارد و پول زياد او را وسوسه خواهد كرد تا دوباره به سمت مواد‌مخدر برود. متأسفانه شيشه ارزان‌ترين و در دسترس‌ترين ماده مخدري است كه معتادان به سوي آن كشيده مي‌شوند. اين ماده مخدر علاوه بر جسم، روح فرد معتاد را نيز تسخير مي‌كند.»

  • پرواز عاشقانه در ‌ماه خدا

بازگشت ۱۷ معتاد كارتن‌خواب به زندگي و ارتباط گرفتن آنها با خدا نقطه عطفي بود كه در مركز بهاران رقم خورد؛ جايي كه ۱۷ كارتن‌خواب رها شده از دام اعتياد با وجود همه سختي‌ها و مشكلات روزه گرفتند و علاوه بر پاك شدن جسم، روح خود را نيز پالايش كردند. حجت‌الاسلام اقبالي بهترين روزهاي زندگي‌اش را افطار در كنار آنها مي‌داند و مي‌گويد: «نتيجه تلاش‌هاي من و مسئولان مركز بهاران و شهرداري منطقه ۹ در ‌ماه مبارك رمضان امسال به بار نشست. ۱۷ نفر از مددجوهاي مركز بهاران كه سال‌ها گرفتار اعتياد بودند و با‌ ترك‌ ماده مخدر مشغول فراگرفتن آموزش حرفه‌اي بودند روزه گرفتند. روزه آنها تفاوت بسيار زيادي با ما دارد. يك معتاد با وجود‌ ترك اعتياد وابستگي بسيار شديدي به سيگار دارد و هر روز شايد بيش از يك پاكت سيگار مصرف كند. اما همين شخص در ماه مبارك رمضان ۱۸ ساعت روزه مي‌گيرد و همه سختي‌ها را تحمل مي‌كند. بودن كنار آنها در زمان افطار و سحر از زيباترين لحظات زندگي‌ام بود. قبل از‌ ماه مبارك رمضان به آنها تأكيد كرده بودم اگر كسي بتواند بر هواي نفس غلبه كرده و روزه بگيرد مطمئن باشد كه مي‌تواند مواد‌مخدر را نيز‌ ترك كرده و با لطف خدا دوباره به زندگي عادي بازگردد. نكته مهم اينكه ۱۰ نفر از آنها براي نخستين‌بار در زندگي‌شان روزه مي‌گرفتند. همه اينها حاصل يك‌سال و نيم تلاش در اين مركز بود و برپايي نماز جماعت و تبليغ چهره‌به‌چهره به خوبي نتيجه داد.

صميميت، نخستين و مهم‌ترين گام در ارتباط گرفتن با اين افراد است و بايد دل آنها را به‌دست آورد و ضمير ناخودآگاه آنها را بيدار كرد. در كنار سالن نمازخانه، وسايل ورزش از جمله ميز پينگ‌پنگ و فوتبال دستي قرار داشت و من هر روز بعد از پايان نماز، ساعت‌ها همراه با آنها بازي مي‌كردم. اين كار باعث شده بود كه ارتباط من با آنها صميمانه‌تر شود و بيشتر به آنها نزديك شوم. آنها از اينكه يك روحاني باورشان كرده و ساعت‌ها در كنارشان بود احساس خوبي داشتند. يكي از آنها مرد ۴۰ساله‌اي بود كه هيچ‌گاه در زندگي‌اش نماز نخوانده بود. ارتباط دوستانه با او و سرشت پاكي كه داشت باعث شد تا علاوه بر خواندن نماز در اول وقت، نمازهاي قضاي پدر و مادرش را نيز بخواند. اگر انسان دلش با خدا ارتباط برقرار كند ديگر هيچ‌چيزي نمي‌تواند اين ارتباط را از بين ببرد. هيچ‌گاه براي انجام فرايض ديني به آنها اجباري نكردم و همه آنها از روي دل به سوي خدا بازگشتند. در اينجا مددجوي جواني داشتيم كه با كنار گذاشتن اعتياد در همين مركز مشغول به‌كار شد و به‌خاطر ارتباط خوبي كه با او پيدا كرده بودم او را تشويق به ازدواج كردم و اين روزها در حال تدارك برگزاري مراسم عروسي است.

دلگرمي مهم‌ترين عاملي است كه مي‌تواند معتادان را دوباره به زندگي بازگرداند. اكثر كساني كه كارتن‌خواب شده‌اند از خانواده طرد شده و ديگر جايي براي بازگشت ندارند درحالي‌كه خانواده به‌عنوان نخستين و مهم‌ترين حامي مي‌تواند آنها را به زندگي دوباره و عاري از مواد‌مخدر دلگرم كند. جواني كه اعتياد را كنار گذاشته و با آموختن حرفه وارد بازار كار مي‌شود تنها نياز به حمايت خانواده دارد. البته اين حمايت بايد حقيقي باشد. در اين مدت هميشه سعي كردم ضمير ناخودآگاه آنها را فعال كنم تا دوباره خودشان را پيدا كنند. كارتن‌خواب‌هايي كه ممكن است گاهي با حالت بدي از كنار آنها بي‌تفاوت عبور كنيم روزگاري نه چندان دور مانند خود ما بودند و زندگي خوب و موفقي داشتند اما لغزش و گرفتار شدن در دام اعتياد و دور شدن از خدا باعث شده است به اين سرنوشت دچار شوند. يك‌بار در يكي از خيابان‌هاي اصلي با كارتن‌خوابي مواجه شدم كه از خماري گوشه‌اي از پياده‌رو خوابيده بود. نمي‌توانستم نسبت به او بي‌تفاوت باشم. سراغش رفتم و چند دقيقه‌اي با او همكلام شدم. رهگذراني كه از آنجا عبور مي‌كردند متعجب ما را نگاه مي‌كردند. به آن جوان كارتن‌خواب گفتم تا كي قرار است به اين زندگي سياه ادامه بدهي. تا چه زماني قرار است مردم با حالت بدي به تو نگاه كنند. به او گفتم اگر براي نجات از اين وضعيت تلاش نكني روزي خواهد رسيد كه كارگران شهرداري جنازه تو را از كف خيابان جمع كنند و زير خروارها خاك، بدون داشتن هيچ نام و نشاني دفن خواهي شد. حرف‌هاي من در او اثر كرد و اشك ريخت. مرا در آغوش كشيد و خواست تا راهي براي نجات مقابلش قرار دهم. او را به مركز بهاران معرفي كردم و خوشبختانه توانست اعتياد را‌ترك كند.

  • و من روحاني شدم

سال ۶۸ در محله آزادي به دنيا آمدم. فرزند اول خانواده هستم و در خانواده‌اي بزرگ شدم كه كسي در ميان اقوام پدري و مادري طلبه نبود. پدرم بازاري بود و نسل‌اندر نسل در شغل لولاسازي و قفل‌سازي‌ مشغول كار بودند. سرنوشت براي من به‌گونه‌اي رقم خورد كه به‌دنبال طلبگي رفتم. چند سال قبل وقتي به منزل يكي از بستگان در جوشقان رفته بوديم با اطلاعيه حوزه علميه آيت‌الله گلپايگاني مواجه شدم. در اين اطلاعيه اعلام شد كه از ميان متولدين ۶۶ تا ۶۸ پس از برگزاري آزمون ورودي طلبه پذيرش مي‌شود. با ديدن اين اطلاعيه احساس كردم مي‌توانم با تحصيل در حوزه علميه بيشتر به هدف‌هاي انساني دست پيدا كنم. پس از قبولي در آزمون ورودي، تحصيلات حوزوي را در حوزه علميه باقرالعلوم آغاز كردم و اكنون نيز در حوزه علميه ايلچي مشغول ادامه تحصيل هستم.

  • قرآن دزديدم تا حفظ كنم

روايت يك كارتن‌خواب كه با كمك نماز به زندگي عادي‌اش برگشته است
در چهره‌اش درد پنهاني داشت و سعي مي‌كرد آن را از چشم همه مخفي كند. روزهاي تلخي كه با سياهي سپري شد هنوز مقابل چشمانش بود؛ روزهايي كه همه خوشبختي‌اش پيدا كردن يك كارتن و خوابيدن در گوشه‌اي از خيابان يا پارك بود. شب‌هايي كه با گرسنگي به خواب رفت و روزهايي كه در خماري و نشئگي مواد‌مخدر سپري شد. مي‌گويد اگر خدا هم نظرش را از او برمي‌گرداند امروز زير خروارها خاك خوابيده بود. آرام و شمرده حرف مي‌زد و مي‌گفت آشنايي با حجت‌الاسلام حسين اقبالي باعث شد تا دوباره خورشيد به زندگي تاريكش بتابد. روزگاري براي خودش برو بيايي داشته اما اعتياد، خانه‌اش را ويران كرده بود. روزي را كه با شنيدن صوت زيباي قرآن دوباره با خدا آشتي كرد را هيچ‌گاه فراموش نمي‌كند. اين داستان زندگي مجيد است.

«ساكن محمد شهر كرج هستيم. خيلي شرور بودم و همه خانواده و همسر و فرزندانم و اهالي محل از كارهاي من به ستوه آمده بودند. اهل دعوا و كتك كاري بودم و هميشه در دعواها طرف مقابل را مجروح مي‌كردم. تصور مي‌كردم همه بايد از من بترسند و اطاعت كنند. اما دست روزگار مرا در مسيري قرار داد كه پايان آن تباهي و سياهي بود. دوستان و كساني كه با آنها رفاقت مي‌كردم مثل خودم بودند. يكي از روزها به پيشنهاد يكي از آنها ‌ترياك مصرف كردم. حس خوبي داشتم و احساس مي‌كردم روي ابرها راه مي‌روم. اين نقطه شروع تباهي من بود. از فرداي آن روز‌ ترياك مصرف مي‌كردم و تصورم اين بود كه مي‌توانم به راحتي آن را كنار بگذارم غافل از اينكه مواد‌مخدر روح مرا تسخير كرده بود. بعد از مدتي احساس كردم‌ترياك جوابگوي من نيست و به اين‌ترتيب شروع به مصرف هروئين كردم. خماري و درد باعث شد تا خانواده متوجه ماجرا شوند و به اين‌ترتيب مرا طرد كردند. به تهران آمدم و اين بار سراغ مصرف شيشه رفتم. كم كم همه زندگي‌ام را باختم و كارتن خواب شدم. مدت‌ها در محله هرندي در ميان معتاداني كه سرنوشت مشابهي مثل من داشتند زندگي كردم و مدتي نيز در خاوران زير پل‌ها زندگي مي‌كردم. ديگر از آن هيكلي كه داشتم چيزي جز پوست و استخوان نمانده بود و گاهي مي‌شد كه چند روز، غذا براي خوردن پيدا نمي‌كردم. يكي از روزها كه نااميد در خيابان راه مي‌رفتم مقابل در مسجدي ايستادم. يك نفر با صوت زيبايي مشغول خواندن قرآن بود. صوت زيباي او بسيار دلنشين بود. دلم شكسته بود و همانجا نشستم تا بتوانم با همه وجود قرآن گوش كنم. احساس كردم خدا به من نظر كرده است و بايد قرآن مي‌خواندم.

تصميم گرفتم آيات قرآن را حفظ كنم و مخفيانه يك جلد قرآن از مسجد دزديدم. هر روز ساعت‌ها مشغول حفظ قرآن مي‌شدم و توانستم ۱۰ صفحه اول قرآن را حفظ كنم. روزي كه وارد مجموعه بهاران شده و با حجت‌الاسلام اقبالي آشنا شدم تصميم جدي گرفته بودم كه اعتياد را كنار بگذارم. 3 روز بود كه غذايي براي خوردن پيدا نكرده بودم و از شدت گرسنگي ضعف داشتم. وقتي به حاج‌آقا اقبالي گفتم حافظ قرآن هستم از من خواست تا بخشي از قرآن را بخوانم. با خواندن آيات قرآن لبخند بر صورت حاج آقا نقش بست و مرا در آغوش گرفت. ‌از فرداي آن روز در نماز جماعت شركت كردم و دوستي من با حاج‌آقا اقبالي باعث شد تا بيشتر با خدا آشتي كنم. او با همه ما دوست بود و ساعت‌هاي بسيار خوبي را در كنار او سپري مي‌كرديم. هميشه مي‌گفت خدا عنايت خاصي به شما داشته است و با خواندن نماز دل‌هاي شما آرام مي‌گيرد و ضمير ناخودآگاه شما بيدار مي‌شود. با كمك او بخش ديگري از قرآن را حفظ كردم و روزي كه پاك شدم و خودم را در آينه ديدم باور نمي‌كردم كسي كه در آينه مي‌بينم خود من باشم. با كمك مددكاري مركز بهاران دوباره به آغوش خانواده بازگشتم و با حرفه‌اي كه در اينجا آموختم مشغول كار هستم.»

کد خبر 356707

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha